یه وقتا از خونه و خانوادم متنفرم میشم انقدر که بعضی وقتا خودخواه میشن و بهم فشار میارن !
حالم خیلی بده !
یه وقتا از خونه و خانوادم متنفرم میشم انقدر که بعضی وقتا خودخواه میشن و بهم فشار میارن !
حالم خیلی بده !
یک نفر هست که همیشه وبلاگ من رو صفحش بازه !
اصلا به حضور اون عدد یک عادت کردم ، یه وقتا که میبینم نیست میگم خب کجاس ؟ چرا نیست؟
اون یک نفری که صفحه وبلاگ منو اصلا نمیبندی ، بیا خودتو معرفی کن یکم بیشتر آشنا شیم حداقل !:)))
وگرنه اسمت همچنان "سوژه ، عدد یک " میمونه !
همونطور که من ارزش کارای خیلیا رو نمیفهمم و درک نمیکنم ، خیلیا هم ارزش کاری که من براشون میکنم رو نمیفهمن و درک نمیکنن !
خیلی سادس ، نباید به کسی بیش از اندازه اهمیت بدی چون آدما از اهمیت دادنای زیاد انقدررر پر میشن که بالا میارن ! خیلی خیلی سادس از کسی توقع نداشته باش !
اینجوری اصلا منتظر چیزی نیستی که اگر نباشه یا نشه ، ناراحت بشی!
واسه همینه که حالمم گرفته باشه به کسی نمیگم !
چون یا طبق توقعم عمل نمیکنن ناراحت میشم یا خیلی بیشتر از توقعم عمل میکنن ، زده میشم !
ب همین راحتی !
سریال شیاطین داوینچی یکی از بهترین سریالایی بود ک دیدم .
منظورم محوریت اصلی داستان و برداشت هایی ک نسبت به سریالش داشتم .
اولین چیزی ک ب شدت تکان دهنده بود برام و فکرم رو خیلی عجیب درگیر کرد ؛
این بود که "ایمان" ب هر فرقه یا مذهبی به هرچیز یا هر شخصی چقدر میتونه خطرناک و مخرب باشه !
چیزی ک نه تنها از نظر تاریخ ثابت شده بلکه در همین زمان حال هم قابل مشاهدس !
اینکه بخاطر ایمان ب چیزی ک بهش معتقدی ، جون خودت رو بگیری و حتی بدتر !
همراه خودت جون بقیه رو هم بگیری !
اینکه انسان وحشی ترین حیوان موجود رو کره ی زمینه !
میپرسی چرا؟! هر حیوان درنده ای ک میشناسی رو مد نظرت قرار بده ، ببین اونا یک بعد
دارن و نسبت ب همون عمل میکنن .
ولی ما آدما چندین بعد داریم و هر کدوممون یه استعداد مختص به خودمون !
ولی هممون میل و کشش عجیبی به درندگی و وحشی گری درونمون هست .
یک جور جنون که انگار فقط سرکوب شده پشت نقابی به اسم تمدن و انسانیت که با هر فرصتی این نقاب میفته و به اصطلاح اون روی کثیفمون بالا میاد .
لذتی که به طور آنی از کتک زدن یک بچه ی فضول یا یک حیوون نصیب آدم میشه ، میتونه مثال واضحی ازش باشه .
به شخصه فکر میکنم هممون دچار جنونی هستیم که سعی میکنیم کنترلش کنیم .
و در مورد ایمان داشتن ، دنیا جای خیلی بهتری بود اگر ایمان وجود نداشت.
در مورد موجودیت یا اصلا وجود داشتن یا نداشتن خدا نظری ندارم .
ینی نیاز دارم که باور داشته باشم وجود داره . الان که فکر میکنن میبینم نظریه تناسخ اگر واقعی باشه خیلی بیشتر دلالت به وجود خدا و عدالتش داره . حداقل میتونی سر خودتو شیره بمالی که اینایی که تو بدبختی و با نقص ب دنیا میان دارن تقاص زندگی قبل رو میدن . و انقدررر این قضیه تکرار میشه تا بالاخره روحشون پاک بشه و مفید واقع بشن و بالاخره بمیرن !
آدمای انگشت شماری تو دنیا هستن یا قبلا وجود داشتن که لایق احترام باشن ، بدون شک داوینچی یکی از اوناس . بخاطر سریالش نه ، بخاطر شخصیت واقعی و کار هایی که کرده میگم .
خیلی کار ها تو زندگیم هست که میخوام انجام بدم که برنامه هاش تو ذهنم ، داره جمجمم رو از هم میپاشونه !
نمیدونم آخر این همه طرح و برنامه چی قراره بشه ! ولی امیدوارم حداقل یک دهم داوینچی خرد و عقل پیدا کنم و بتونم تو ذهن دنیا بمونم .
شاید مسخره باشه ! ولی من همینقدر جاه طلب و خودخواهم !
اینکه هی یکاری رو شروع کنی مشکلی نداره !
اینکه هر بار به یه طریقی شکست بخوری اشکال نداره !
مهم اینه ک نا امید نشی !!
من هیچوقت نا امید نمیشم .
الان دو تا زاناکس خوردم ک شب راحت بخوابم ، و سرم داره گیجی ویجی میره .
فقط اومدم بنویسم ، پســــرا همتون برین ب جهنم :)))
اگر یه روز با یکی برخورد کردم ک ادم بود میامو حرفمو با سر بلندی پس میگیرمو معذرت میخوااام لعنتیا !:))
خب ! امشب حس نوشتنم گرفته !
میدونی خداجون ، ن اینکه اعتقادمو بهت از دست داده باشم ، نه !
اتفاقا ب اینکه هستی و وجود داری اعتقاد دارم ! شاید ب خاطر اینه ک به این فکر ک تو وجود داری نیاز دارم ! ب تو نیاز دارم دقیقا برعکس تو ! و این عادلانه نیست !
ولی خب اعتمادمو بهت از دست دادم !
کم کم ب این اعتقاد رسیدم ک ب دنیا اومدن ماها اینکه کجا ب دنیا بیایم ، اینکه تو چ خانواده ای ب دنیا بیایم فقط بر حسب شانسه !
بعدشم تو مارو ول کردی تو این دنیای بی در و پیکر ! هر موقع میام سمتت انواع سختی رو روونه میکنی تو زندگیم ! هر موقع دور میشم رندگیم خوب میشه !
نمیخوام غر بزنم فقط میخوام امشب ازت بپرسم چرا ؟!
این جمله " اگر شما بفهمید ب یه بچه میخواد تجاوز بشه جلوش رو میگیرید ؟ اگر جوابتون ارس پس شما از خدای خود بهترید " عمیقا منو بهم ریخته !
این همه ادما دارن میمیرن از گشنگی از سو استفاده جنسی از هزار تا چیز دگ پس تو کجایی ؟
مثلا بین طناز تو ایران با یکی تو عربستان با یکی تو اروپا تو خانواده ثروتمند و یا یکی تو سومالی چجوری فرق قایل شدی ؟؟ میدونم عدالت برابری نیست ولی این عین نا عدالتیه !
فقط بهم بگو چرا ؟!
شاید برای تو هزاران سال یک ثانیه باشه ! ولی برای ما ادما با عمر محدود و کوتاه هر یک ساعت 60 دقیقه از عمرمونه ک داره تموم میشه ! عین یه ساعت شنی گنده !
من هیچ وقت دگ نمیتونم 16 یا 17 یا 18 یا 19 سالگیمو برگردونم ! عمری ک خیلیا ازش لذت بردن و خیلیا هم مثل من نبردن !
حواست هست ک ما زمان نداریم بر خلاف تو ؟!
اگر باشی و وجود داشته باشی خودت تمام حرف های ذهنمو میدونی و اگر هم نباسی ک .. هیچ !
..!
واقعا میتونم بگم این پست حکم انجام وظیفه رو داره و واقعا ذهنم خالیه :/
اصلا مگه میشه شب تو تاریکی ، همه خواب باشن و تو هم زل زده باشی ب سقف اتاقت و اشکال مختلف رو توهم بزنی ، بعد بارون ب شدت شروع بشه و از صداش ارامش بگیری ، بعد بوی خاک نم زده هم بیاد و نخوای بنویسی ؟؟
فک میکنم خوانندگان مطلب رو تا اینجای امر قانع کرده باشم !
از طرفی میدونید ؟! الان تو خنثی ترین مراحل زندگیمم ! الان خود خودمم یه دختر عصبی و مبهم . اصلا خودمم نمیدونم با خودم چند چندمو کلا چی میخوام !
ینی واقعا چی میخوام ؟! فقط خل شدم هی کارا و ایده های جدید ب ذهنم میرسه و سریع شروع ب انجام دادنش میکنم و اینجوری میشه ک تازه شب موقع خواب وقت میکنم افکارمو ک بی شباهت ب بازار شام نیست یه نظم و ترتیبی بدم !
ب اضافه اینکه انقدر ب چیزای ماورالطبیعه علاقه دارم ک از فرط نفهمیدنشون دارم میترکم و کلا دلم میخواد با سر برم تو دیوار !!!
اصلا بگید ببینم کدومتون در حالی ک رژیم دارید هوس درست کردن غذاهای عجق وجق ب سرتون میزنه در حالی ک رژیم سفت و سخت دارین و لب ب اون غذا نمیزنید ؟!
یا کدومتون میرید کلتونو شکل میوه بلوبری آبی میکنید ؟!
یا کدومتون در حالی ک تصمیم جدی برای بلند کردن مو هاتون دارین ، میرین چهار سانتی کوتاهش میکنین ؟!
یا کدومتون هوس تاتوی بزرگ رو کمترتون کردین و پدر مامانتونو در اوردین ک الا تاتو میخوام در حالی ک میدونید ماه بعد در ب در دنبال یکی میگردین ک با لیزر پاکش کنه ؟!
اصلا میدونید من در اوج مشکلات خوشبختم ! چون کلا یه جو عقل در سر بود ک از کف رفته !
فعلا تا همینجا از لحظات ملنگی من لذت ببرید تا در اسرع وقت ب خدمتتون برسم :D
پ.ن: ب خدمت رسیدن از باب خوب نه از باب اسفالت نمودن خاکیان محترم :d
پ.ن 2 : شانس آوردین ذهنم خالی بود وگرنه شاهنامه تحویلتون میدادم =)))))
میدونی چی مسخرس ؟!
ترسیدن از نبودنه آدمی ک ، هیچوقت نبوده !
تو مرامم نیست آدمی ک اون مدلی دلمو بشکنه ،
اون مدلی رفتار کنه ، جزء دوستام ب حساب بیاد !
آخ چقدر خستم !!
خسته از بی معرفتی یه جماعت ، ولی هنوزم قدرت دارم !
چون یکی دگ پشتمه . یکی ک همیشه هست !
هنوزم رو پاهام وایسادم !
میخوام ۱۰ سال بعد خودمو و اونارو ببینی تا بفهمی چی میگم.