تلخ نوشته ..!

دفترچه خاطرات من ..!

تلخ نوشته ..!

دفترچه خاطرات من ..!

ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم ! پوشیده چه گوییم؟! همینیم که هستیم !

آخرین مطالب

خدا؟!

شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۴۴ ق.ظ

خب ! امشب حس نوشتنم گرفته ! 

میدونی خداجون ، ن اینکه اعتقادمو بهت از دست داده باشم ، نه ! 

اتفاقا ب اینکه هستی و وجود داری اعتقاد دارم ! شاید ب خاطر اینه ک به این فکر ک تو وجود داری نیاز دارم ! ب تو نیاز دارم دقیقا برعکس تو ! و این عادلانه نیست ! 

ولی خب اعتمادمو بهت از دست دادم ! 

کم کم ب این اعتقاد رسیدم ک ب دنیا اومدن ماها اینکه کجا ب دنیا بیایم ، اینکه تو چ خانواده ای ب دنیا بیایم فقط بر حسب شانسه ! 

بعدشم تو مارو ول کردی تو این دنیای بی در و پیکر ! هر موقع میام سمتت انواع سختی رو روونه میکنی تو زندگیم ! هر موقع دور میشم رندگیم خوب میشه ! 

نمیخوام غر بزنم فقط میخوام امشب ازت بپرسم چرا ؟! 

این جمله " اگر شما بفهمید ب یه بچه میخواد تجاوز بشه جلوش رو میگیرید ؟ اگر جوابتون ارس پس شما از خدای خود بهترید " عمیقا منو بهم ریخته !  

این همه ادما دارن میمیرن از گشنگی از سو استفاده جنسی از هزار تا چیز دگ پس تو کجایی ؟  

مثلا بین طناز تو ایران با یکی تو عربستان با یکی تو اروپا تو خانواده ثروتمند و یا یکی تو سومالی چجوری فرق قایل شدی ؟؟ میدونم عدالت برابری نیست ولی این عین نا عدالتیه ! 

فقط بهم بگو چرا ؟! 

شاید برای تو هزاران سال یک ثانیه باشه ! ولی برای ما ادما با عمر محدود و کوتاه هر یک ساعت 60 دقیقه از عمرمونه ک داره تموم میشه ! عین یه ساعت شنی گنده !  

من هیچ وقت دگ نمیتونم 16 یا 17 یا 18 یا 19 سالگیمو برگردونم ! عمری ک خیلیا ازش لذت بردن و خیلیا هم مثل من نبردن ! 

حواست هست ک ما زمان نداریم بر خلاف تو ؟!

اگر باشی و وجود داشته باشی خودت تمام حرف های ذهنمو میدونی و اگر هم نباسی ک .. هیچ ! 

..!

  • bitter girl

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی