تلخ نوشته ..!

دفترچه خاطرات من ..!

تلخ نوشته ..!

دفترچه خاطرات من ..!

ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم ! پوشیده چه گوییم؟! همینیم که هستیم !

آخرین مطالب

۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

۳۰
مرداد

آدما هیچوقت عوض نمیشن ! 

هیچوقت ب امید اینکه رابطتون با آدم قبلی دگ مثل قبل نمیشه ، جلو نرین ! 

تنها کاری ک ازتون بر میاد اینه که خودتونو عوض کنید و ازون آدم فاصله بگیرید! 

من نمیگم آدما همه بدن من خوب .

من میگم یه سری از ادما هیچوقت با ما مچ نمیشن . بهترین کار اینه که مقاومت نکنیم و کنار بذاریمشون ! همینقدر راحت . 

+ اینکه باید باید باید این حس شیشم لعنتی رو بهش توجه کنم چون همیشه خدا معلوم میشه درست حدس زدم ! 

ناراحت چیزی نیستما فقط فاصله میگیرم و برای خودم دردسر نمیتراشم ! 

  • bitter girl
۲۲
مرداد

این روزا واقعا خستم ! 

از نظر جسمی البته ! ولی خب از نظر روحی .. 

یکم بهتر از همیشمم ، استقلال داشتن فشار زیادی رو به آدم وارد میکنه ولی خیلی خوبه! 

اینکه بتونی برای خودت برنامه بریزی و مقداری از احتیاجات خودت رو بدون وابستگی ب کسی رفع کنی ، خیلی خوبه ! 

امروز داشتم فکر میکردم که خب من از آیندم چی میخوام؟! 

نمیشه گفت نمیدونم چی میخوام ولی میتونم بگم انقدر پراکنده و ضد هم و بی ربط به همن که حس میکنم نمیدونم ک چی میخوام !

و خب منم مثل خیلیای دگ نمیدونم که "آینده" چی تو سرش داره و قراره منو تا کجا ها بکشونه ! 

مثلا 6 سال پیش داشتم خودمو برای کنکور حقوق اماده میکردم و کلییییییی برنامه داشتم ب خوابمم نمیدیدم زندگیم اینجوری بچرخه که مهاجرت اجباری داشته باشم و بعدشم بخوام پزشکی بخونم ! 

الان که ب 6 سال اخیر نگاه میکنم واقعا تصمیمم راسخ تر میشه که از همین لحظم لذت ببرم و برای آینده طولانی مدت برنامه های عجق وجق نریزم ! 

نمیدونم فردا قراره چی بشه ولی این روزا حال شاد و در عین حال افسرده ای دارم ! 

و به معنای واقعی خودمو خسته تر از همیشه میبینم ! 

بیشتر انرژیم صرف کشمکش درونی و حال و هوای عجیب و غریبم ، میشه 

و آخر شب یه من میمونم یه ذهن در حال انفجار که پر از ایده های پراکنده و یا نا تمومه که کنارش کمبودای احساسیم کله ملق میزنه و عرض اندام میکنه و بهم خیلی عجیب فشار میاره  ! 

و گاهی واقعا نیاز دارم به یکی که الکی باهاش چرت و پرت بگم و ب چیزای الکی بخندم تا فکرمو یکم عقب برونم ولی بعدش .. 

حالم خیلی بد تر میشه !! 


میگما .. 


خوش بحال آلزایمری ها ..!


  • bitter girl
۱۸
مرداد

یه وقتا از خونه و خانوادم متنفرم میشم انقدر که بعضی وقتا خودخواه میشن و بهم فشار میارن ! 

حالم خیلی بده !

  • bitter girl
۱۵
مرداد

یک نفر هست که همیشه وبلاگ من رو صفحش بازه ! 

اصلا به حضور اون عدد یک عادت کردم ، یه وقتا که میبینم نیست میگم خب کجاس ؟ چرا نیست؟ 

اون یک نفری که صفحه وبلاگ منو اصلا نمیبندی ، بیا خودتو معرفی کن یکم بیشتر آشنا شیم حداقل !:))) 

وگرنه اسمت همچنان "سوژه ، عدد یک " میمونه ! 

  • bitter girl
۱۲
مرداد
خوانواده همیشه اولین مامن هر شخصیه که قالب و ظرف شخصیت هر کسی رو میسازه . 
پدر و مادر مثل کوزه گری هستن ک گل رو شکل میدن و بعد ها دوستان و کلا دایره ی اجتماعی ، حکم نقاشی روی اون ظرف رو پیدا میکنن که به عقایدت رنگ و لعاب میده ! 
اگر یکی از پای های خوانواده بلنگه اون گل خوب شکل نمیگیره ! 
حالا شما تصور کن اگر هر دو ستون اصلی این خوانواده خودشون خوب شکل نگرفته باشن چی به سر اون شخصیت و کاراکتری میاد که قراره پرورشش بدن ! 
یه مشت بچه ی آسیب دیدرو وارد جامعه میکنن که اونا هم برای رفع نقصای خودشون ، بخاطر ضعف شخصیشون به بقیه آسیب وارد میکنن و یه طرح و نقش زشتی به شخصیت شکل گرفته ی اون شخص میدن ! 
خب این مساله یه سوال پیش میاره ! 
کی مقصره؟! ما ؟ پدر مادرای ما ؟ پدر مادرای پدر مادرای ما ؟ یه نسل قبل ترش؟ هممون ؟ هیچکدوممون ؟
مثلا یه شخصی یه خانواده از هم پاشیده داره که باعث شده عصبی یا افسرده یا عقده ای یا هر شکل خوب  یا بدی اما یه شکل افراطی به خودش بگیره ! ( منظورم از شکل افراطی اینه که مثلا یکی که محبت ندیده در وجه بد به شکل بد تری بی محبتی میکنه به دیگران و بهشون ضربه میزنه ! یا به شکل خوبش خیلی بیش از حد به دیگران محبت میکنه و ضربه میخوره ! )
بعد بهش میگن برو خداروشکر کن که جای فلانی یا مثلا بچه های سومالی نیستی یا سالمی و جای پیشرفت داری ! 

ولی آیا قبول ندارین مریض روحی اگه بیشتر از مریض جسمی مشکل افرین نباشه کمتر هم نیست؟ !! 

همه ی اینا تو ذهن ما اتفاق میفته ؛ ولی بازم نفهمیدم مقصر شرایط الان من کیه؟!

پ.ن: یه شب به شدت مزخرف داشتم .
 
  • bitter girl
۰۸
مرداد

همونطور که من ارزش کارای خیلیا رو نمیفهمم و درک نمیکنم ، خیلیا هم ارزش کاری که من براشون میکنم رو نمیفهمن و درک نمیکنن ! 

خیلی سادس ، نباید به کسی بیش از اندازه اهمیت بدی چون آدما از اهمیت دادنای زیاد انقدررر پر میشن که بالا میارن ! خیلی خیلی سادس از کسی توقع نداشته باش ! 

اینجوری اصلا منتظر چیزی نیستی که اگر نباشه یا نشه ، ناراحت بشی!

واسه همینه که حالمم گرفته باشه به کسی نمیگم ! 

چون یا طبق توقعم عمل نمیکنن ناراحت میشم یا خیلی بیشتر از توقعم عمل میکنن ، زده میشم ! 

ب همین راحتی !

  • bitter girl
۰۱
مرداد

سریال شیاطین داوینچی یکی از بهترین سریالایی بود ک دیدم . 

منظورم محوریت اصلی داستان و برداشت هایی ک نسبت به سریالش داشتم . 

اولین چیزی ک ب شدت تکان دهنده بود برام و فکرم رو خیلی عجیب درگیر کرد ؛

این بود که "ایمان" ب هر فرقه یا مذهبی به هرچیز یا هر شخصی چقدر میتونه خطرناک و مخرب باشه ! 

چیزی ک نه تنها از نظر تاریخ ثابت شده بلکه در همین زمان حال هم قابل مشاهدس ! 

اینکه بخاطر ایمان ب چیزی ک بهش معتقدی ، جون خودت رو بگیری و حتی بدتر ! 

همراه خودت جون بقیه رو هم بگیری ! 

اینکه انسان وحشی ترین حیوان موجود رو کره ی زمینه ! 

میپرسی چرا؟! هر حیوان درنده ای ک میشناسی رو مد نظرت قرار بده ، ببین اونا یک بعد 

دارن و نسبت ب همون عمل میکنن . 

ولی ما آدما چندین بعد داریم و هر کدوممون یه استعداد مختص به خودمون ! 

ولی هممون میل و کشش عجیبی به درندگی و وحشی گری درونمون هست . 

یک جور جنون که انگار فقط سرکوب شده پشت نقابی به اسم تمدن و انسانیت که با هر فرصتی این نقاب میفته و به اصطلاح اون روی کثیفمون بالا میاد . 

لذتی که به طور آنی از کتک زدن یک بچه ی فضول یا یک حیوون نصیب آدم میشه ، میتونه مثال واضحی ازش باشه . 

به شخصه فکر میکنم هممون دچار جنونی هستیم که سعی میکنیم کنترلش کنیم . 

و در مورد ایمان داشتن ، دنیا جای خیلی بهتری بود اگر ایمان وجود نداشت. 

در مورد موجودیت یا اصلا وجود داشتن یا نداشتن خدا نظری ندارم . 

ینی نیاز دارم که باور داشته باشم وجود داره . الان که فکر میکنن میبینم نظریه تناسخ اگر واقعی باشه خیلی بیشتر دلالت به وجود خدا و عدالتش داره . حداقل میتونی سر خودتو شیره بمالی که اینایی که تو بدبختی و با نقص ب دنیا میان دارن تقاص زندگی قبل رو میدن . و انقدررر این قضیه تکرار میشه تا بالاخره روحشون پاک بشه و مفید واقع بشن و بالاخره بمیرن ! 

آدمای انگشت شماری تو دنیا هستن یا قبلا وجود داشتن که لایق احترام باشن ، بدون شک داوینچی یکی از اوناس . بخاطر سریالش نه ، بخاطر شخصیت واقعی و کار هایی که کرده میگم . 

خیلی کار ها تو زندگیم هست که میخوام انجام بدم که برنامه هاش تو ذهنم ، داره جمجمم رو از هم میپاشونه ! 

نمیدونم آخر این همه طرح و برنامه چی قراره بشه ! ولی امیدوارم حداقل یک دهم داوینچی خرد و عقل پیدا کنم و بتونم تو ذهن دنیا بمونم . 

شاید مسخره باشه ! ولی من همینقدر جاه طلب و خودخواهم !


  • bitter girl