تلخ نوشته ..!

دفترچه خاطرات من ..!

تلخ نوشته ..!

دفترچه خاطرات من ..!

ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم ! پوشیده چه گوییم؟! همینیم که هستیم !

آخرین مطالب

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

۳۱
شهریور

امشب دلم میخواست یکی بود باش حرف بزنم تا فکرم از این خستگی جدا شه ! 

امشب خیلی خستم واقعا نمیدونم چجوری تحمل کردم این فشار کاری رو ! 

خدایا شکرت ! ک سالمم و میتونم این همه تحمل داشته باشم. 

هزاران بار شکرت.

  • bitter girl
۲۹
شهریور

بدترین حس دنیا میدونید چیه؟ 

اینکه یه چیزی دلت بخواد ولی ندونی چی؟!

دلت یکی رو بخواد ولی ندونی کی؟! 

دلت بخواد یکاری رو انجام بدی ولی ندونی چیکار؟! 

پلت گریه بخواد ولی ندونی چرا؟!

دلت حرف زدن بخواد ولی ندونی با کی؟! 

من امشب بدترین حسای دنیا رو دارم !

دلم خیلی خیلی خیلی گرفته ! 

خدایا شکرت ! 

  • bitter girl
۲۴
شهریور

خیلی شوک بدی بود ! کاملا ریزش قلبمو حس کردم!!!!

خدایا خودت بهشون آرامش بده.

  • bitter girl
۱۱
شهریور

لبت یه چیزی میگه چشمات یه چیز دگ! 

من دگ فهمیدم کدوم دروغ میگه ! 

+ این تیکه الان داشت میخوندم همینجوری نوشتم ! 

+ امشب دلم خیلی گرفته ، خیلی خیلی زیاد گرفته ! 

از سیامک و از بابام ، امروز برای ثانیه ای کنترلمو از دست دادم ! 

ناخونامو فرو کردم تو دستام ولی آروم نشدم ، موهامو با دست کشیدم باز هم آروم نشدم . 

دلم یه ظرف میخواست ک بزنم بشکنم یا یه جایی ک تا پاره شدن حلقم جیغ بزنم ! 

یا حداقل بالشتم ک سرمو فرو کنم توش تا صدام خفه بشه !

ولی نمیشد ! سر کار بودم . 

کل حرصم جمع شد تو یه قطره اشک چکید و من خفه شدم. 

خدایا من عاشقانه دوستت دارم ، عاشقانه میپرستمت و ایمان دارم تو بد برای من و هیچ کسی 

نمیخوای. چجوری میشه وقتی یه بخش از خودت از روحت رو به من بخشیدی برای من بد بخوای؟ 

پس شکرت میکنم و میدونم خودت قلبمو آروم میکنی . 

خدایا دوستت دارم ازت ممنونم بابت همه چیز و همه چیز.

  • bitter girl
۰۹
شهریور

گاهی ، یه اتفاق خیلی کوچیک یه حس خیلی ارزشمند بهت میده ! 

و اینجور وقتاس ک میگم ، این حتما هدیه ای از سمت خداست ! 

دو روز پیش محل کارم ی خانومی اومد ک نوزاد بیست روزش همراهش بود ! 

و من مراقبش بودم ، دو تا چال کوچولو رو لپاش بود ک وقتی لبش کش میومد معلوم میشد و دل منو میبرد ! 

وقتی ب اون کوچولوی زشت نگاه میکردم از تهه دل بچه ی خودمو خواستم ! 

پیش خودم فکر کردم وقتی این کوچولو ک غریبس انقدر دل منو برده پس بچه ی خودم چ حسی بهم میده؟! 

دقیقا همون روز تو انجیل خونده بودم ک بدن انسان ها معبد خداونده چون روحشو ودیعه داده بهش ! 

و این موجود پاکی خالص بود ! یه معبده کاملا دست نخورده بود ! 

و اون لحظه شاید یک هزارم درصد مادرمو درک کردم !!! 

و امروز ، دلم ب آرامش رسید با این هوا و با این بارون . 

پس خدایا شکر شکر شکر و هزاران بار شکر برای داشته هام و نداشته هام ! مراقب همه ی عزیزانه من باش. 

_____________________

+ این آهنگ هم دوست دارم چون واقعا دگ کاریه ک خودم انجام میدم ! چیزیه ک یادم دادن ! 

تجربه هام رو میگم !

Yine yüzünden düşen bin parça

دوباره تو صورتت آویزونه و ناراحتی

Dalıp dalıp uzaklara iç çekiyorsun

به یه جا خیره میشی و آه می کشی

Eğer bıçak kemiğe dayandıysa

اگه کارد به استخونت رسیده

Niye bu amansız acıya göz yumuyorsun

چرا روی این درد بی امان چشمتو میبندی؟

Akıl karlı değil ızdırabın böylesi

یه همچین اضطرابی کار عقل نیست ( آدم عاقل همچین اینکارو نمیکنه)

Bu aşk değil esaretin tam kendisi

این عشق نیست دیگه خوده اسارته

Ben senin yerinde olsam

من اگر جای تو باشم

Ufak ufak uzarım durmam

یواش یواش راهمو میگیرمو دیگه واینمیستم

Pılımı pırtımı toplar giderim

کاسه کوزمو جمع میکنم و میرم

Bakmam göz yaşına bakmam

ب اشک چشماتم نگاه نمیکنم 

Bir dakika bile katlanmam

حتی یه دقیقه دگ هم صبر نمیکنم 

Sevene zulüm edeni ezer geçerim

کسی که به عاشق ظلم کنه اذیتش میکنم و میرم 

Sevene zulüm edeni yakar geçerim

کسی که به عاشق ظلم کنه آتیشش میزنم و میرم

O halden anlamıyormuş sanıyorsan

اگر اون حالتو نمیفهمه و عین خیالش نیست

Sen niye üzülüp kahroluyorsun

تو چرا خودتو ناراحت می کنی و عذاب میدی؟

Bu sonucun vebali onun boynuna

نهایتا بدبختیش گردن اونه ( گناهش گردن اونه)

Bırak inceldiği yerden kopsun

بذار از جایی که نازک شده پاره شه

  • bitter girl
۰۲
شهریور

مقصر خودمم ! ولی اون ک میدونه رو مادرم حساسم چرا؟!

  • bitter girl