دلم گرفته !
لبت یه چیزی میگه چشمات یه چیز دگ!
من دگ فهمیدم کدوم دروغ میگه !
+ این تیکه الان داشت میخوندم همینجوری نوشتم !
+ امشب دلم خیلی گرفته ، خیلی خیلی زیاد گرفته !
از سیامک و از بابام ، امروز برای ثانیه ای کنترلمو از دست دادم !
ناخونامو فرو کردم تو دستام ولی آروم نشدم ، موهامو با دست کشیدم باز هم آروم نشدم .
دلم یه ظرف میخواست ک بزنم بشکنم یا یه جایی ک تا پاره شدن حلقم جیغ بزنم !
یا حداقل بالشتم ک سرمو فرو کنم توش تا صدام خفه بشه !
ولی نمیشد ! سر کار بودم .
کل حرصم جمع شد تو یه قطره اشک چکید و من خفه شدم.
خدایا من عاشقانه دوستت دارم ، عاشقانه میپرستمت و ایمان دارم تو بد برای من و هیچ کسی
نمیخوای. چجوری میشه وقتی یه بخش از خودت از روحت رو به من بخشیدی برای من بد بخوای؟
پس شکرت میکنم و میدونم خودت قلبمو آروم میکنی .
خدایا دوستت دارم ازت ممنونم بابت همه چیز و همه چیز.
❤
- ۹۴/۰۶/۱۱